دومین برنامه از سلسله نشستهای ایسپا با موضوع «روایت جنگ تحمیلی ۱۲ روزه» با عنوان «همگرایی و واگرایی جامعه ایرانی» با سخنرانی موسی عنبری و محمد عاملی برگزار شد.
دکتر موسی عنبری، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران، در سخنانی با اشاره به مفاهیم همگرایی و واگرایی، اظهار کرد که واگرایی سازنده و کارکردی میتواند به همبستگی در جامعه منجر شود. وی با تأکید بر اینکه رشد جوامع در گرو تفکیک، تخصصیابی و استقلال است، تصریح کرد که نباید واگرایی را امری منفی تلقی کرد.
عنبری با اشاره به اینکه همگرایی به معنای نوعی همبستگی حول منافع و مبانی فکری، عقیدتی و سیاسی مشترک است، گفت: «واگرایی بدون همگرایی معنا ندارد و میتوان همگرایی را نوعی واگرایی سازنده دانست.»
این جامعهشناس تفکیک و تخصصیابی را از الزامات فرایند توسعه دانست و افزود: «در مسیر پیشرفت و تکامل جوامع، تمایز عناصر کارکردی و تفکیک ساختاری اتفاق میافتد. واگرایی نیز مصداق همین تفکیک است و به معنای جدا شدن و معین شدن تفاوتها و تنوعهاست. هرچند در حوزههای سیاسی و فرهنگی، واگرایی واژهای با بار معنایی منفی تلقی میشود، اما در فرایند توسعه، یک امر ضروری است.»
دکتر عنبری با بیان اینکه رشد جوامع بر اساس تفکیکها، تخصصها و استقلالهای مختلف شکل میگیرد، عنوان کرد: «واگراییهای سازنده منجر به استقلال میشوند. در یک سازمان، کشور یا اداره، همه افراد با وجود استقلال، به یکدیگر متصل هستند و هیچکس نمیتواند وارد حوزه کاری دیگری شود. همچنین، رشد رشتههای علمی نیز نتیجه همین واگرایی خودخواسته است؛ به این معنی که متخصصان برای عمق بخشیدن به کار خود، از هم جدا شده و در حوزهای معین فعالیت میکنند.»
وی در ادامه با تاکید بر اینکه واگرایی وجه مثبتی نیز دارد، گفت: «فردگرایی نیز مصداق واگرایی است. فردگرایی در جامعه جدید، امری خودخواسته و به معنای پیدا کردن حریم خصوصی و حوزه تخصصی توسط هر فرد است. با این حال، افراد باید به وحدت و اتحاد جمعی نیز وفادار بمانند.»
این استاد دانشگاه تهران افزود: «همانطور که هر عضو یک ارگان، کار خود را بهطور مستقل انجام میدهد اما در نهایت همه در راستای بقای یک کل تلاش میکنند، واگرایی نیز به همبستگی و همگرایی کمک میکند. اگر واگرایی نسبی در جامعه وجود نداشته باشد، رشدی اتفاق نخواهد افتاد.»
دکتر موسی عنبری، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران، در ادامه سخنان خود با تأکید بر اینکه همگرایی و واگرایی لازم و ملزوم یکدیگرند، گفت: «وقتی ما هویت خود را تعریف میکنیم، در ابتدا در یک فضای کلی همگرایانه مانند ایران آن را تعریف میکنیم و سپس در محیطهای کوچکتری مثل استان یا قومیت، رفتار واگرایانهای پیدا میکنیم. این واگراییها در نهایت به یک همگرایی کلی منتهی میشود. جامعه جدید هم به همگرایی نیاز دارد و هم واگرایی را تسریع میکند.»
وی به مصداقهای واگرایی در جامعه ایران اشاره کرد و افزود: «امروز در کشور با یک واگرایی نسلی آشکار مواجه هستیم که نتیجه برنامههای توسعه و پیشرفت در سالهای اخیر است. این واگرایی را با عنوان شکاف نسلی میشناسیم و آن را بهعنوان یک دغدغه اجتماعی پذیرفتهایم. گاهی در زبان مسئولان و والدین، این شکاف بهعنوان یک مسئله بد یا آسیب اجتماعی مطرح میشود، درحالیکه میتواند یک عامل تحول و امر مثبت اجتماعی باشد.»
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه واگرایی نسلی در بسیاری از جوامع به رسمیت شناخته شده، توضیح داد: «این واگرایی نتیجه پیامدهای ناخواسته عمل ما در حوزه توسعه و پیشرفت است و هرچه تکنولوژی قویتر وارد زندگی ما شود، بیشتر اتفاق میافتد. واگرایی لزوماً یک امر بیمارگونه نیست، بلکه نتیجه کنشهای مختلف در کشور است.»
عنبری درباره واگراییهای قومیتی نیز اظهار کرد: «امروزه افراد در عین حال که به یک همگرایی ملی میرسند، بهطور آگاهانه از تعصبهای سنتی و قومیتی خود فاصله میگیرند. در نتیجه، آن همگرایی سنتی، در حال تبدیل شدن به یک همگرایی ملی حول متغیرهای جدید است.»
دکتر عنبری با بیان اینکه ایران یک شکل از توسعه را تجربه کرده است، گفت: «اگرچه ممکن است این توسعه نامتوازن و ناپایدار باشد و مورد انتقاد قرار گیرد، اما واگراییها و همگراییهای جدید، نتیجه همین شکل از توسعه هستند. نتیجه این تحولات و برنامههای توسعهای، «فرهیختگی ایرانی» است؛ به این معنی که ما در طول چند دهه اخیر، فرهیختهتر شدهایم. این موضوع با آمار و شواهد قابل اثبات است و در وقایعی مانند جنگهای اخیر نیز خود را نشان داده است.»
دکتر موسی عنبری، استاد دانشگاه تهران، در ادامه سخنان خود با بررسی شاخصهای توسعه در ایران، اظهار کرد که کشور در زمینههای مختلفی از جمله آموزش و سلامت زنان رشد قابل توجهی داشته است. وی در این باره گفت: «در زمینه آموزش، شاهد سطحی از آگاهی در میان زنان هستیم که میتوانیم بگوییم ورود به مرحلهای از توسعهیافتگی است. اما در بازار کار، زنان سهم زیادی ندارند و تبعیض شغلی همچنان وجود دارد. در مقایسه با ترکیه، ما رتبه خوبی در ورود زنان به بازار کار نداریم.»
عنبری با اشاره به شاخصهای توسعه انسانی، افزود: «میانگین امید به زندگی در ایران حدود ۷۵ سال است که با ترکیه برابر است. در شاخصهای بهداشت و سلامت، ایران یکی از کشورهای موفق دنیا بوده است و نمیتوان در این موضوع تردید کرد. این رشد، تنها به نهادها یا دولت مربوط نمیشود، بلکه نتیجه تلاش مردم، نخبگان و کمک شرایط نظام جهانی است.»
این جامعهشناس با اذعان به اینکه در برخی حوزهها مانند زیرساختها، بهدلیل تحریمها و ارتباط ضعیف با نظام جهانی، از کشورهای همسایه عقبتر هستیم، تصریح کرد: «اما در رشد علمی، ایران یک کشور عقبافتاده نبوده و مقالات علمی ما از میانگین جهانی پایینتر نیست. بنابراین، با توجه به این آمارها میتوان گفت که ما تجربهای از توسعه را داشتهایم.»
دکتر عنبری با تأکید بر اینکه ایران در شرایط بالندگی و فرهیختگی قرار گرفته، خاطرنشان کرد: «به لحاظ فرهنگی، علمی و سلامت وارد این فرایند شدهایم. در این دو دهه، ایرانیان نشان دادهاند که رفتاری فرهیخته و بالنده دارند. کنش انتخاباتی آنها نیز این موضوع را ثابت میکند. بهعنوان مثال، در جایی مانند پایتخت، مشارکت در انتخابات ممکن است متفاوت از شهرهای کوچک باشد، اما این رفتار نیز نشانه فرهیختگی است.»
دکتر موسی عنبری، استاد دانشگاه تهران، در ادامه سخنان خود با تأکید بر اینکه انسان فرهیخته در زمان بحران، صبور است و برخی از نارضایتیهای غیرمهم را کنار میگذارد، گفت: «انسان فرهیخته در زمان جنگ، موضوعات مشترکی مانند آب و برق را در اولویت قرار میدهد و حول آن اجماع میکند. نباید از انسان فرهیخته توقع شورش و آشوب داشت و این اتفاق هم نمیافتد. اما این بدان معنا نیست که نارضایتیهای سیاسی و اقتصادی را پنهان کند، بلکه شیوه ابراز آنها را تغییر میدهد.»
وی با بیان اینکه «در زمان جنگ، افراد جامعه جنگ با دشمن را به معنای تجاوز به خاک خود تلقی میکنند و حول دفاع از سرزمین به انسجام میرسند»، افزود: «وقتی غریبه حمله میکند، حتی کسانی که ممکن است با نظام سیاسی هممسیر نباشند، به انسجام میرسند. من جوانانی را دیدهام که با ظاهری متفاوت، با غیرت میگفتند به خاک ما تجاوز شده است. در چنین شرایطی، خواستههای سیاسی و اقتصادی خود را موقتاً به تأخیر میاندازند، اما این مطالبات همچنان پابرجاست.»
این جامعهشناس با تأکید بر اینکه امروز وظیفه ماست که فرهیختگی مردم را به رسمیت بشناسیم، اظهار کرد: «باید مذاکره و گفتوگویی درونی داشته باشیم تا به انسجام برسیم. انسجام فقط با حرف به دست نمیآید، بلکه باید حول موضوعات مشخصی متحد شویم. این اتحاد باید در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عادلانه باشد. بهترین تعریف از همبستگی این است که تفاوتها را به رسمیت بشناسیم.»
عنبری با اشاره به اینکه فرهیختگی به معنای احترام به تخصص و تنوع است، گفت: «اگر مردم در شرایط جنگ با وجود اختلاف نظرها، متحد شدند و آشوب نکردند، وظیفه ماست که این فرهیختگی را به رسمیت بشناسیم. احترام به تخصص، تنوع قومی و مذهبی، و افتخار به هویت بومی از نشانههای این فرهیختگی است.»
دکتر موسی عنبری، استاد دانشگاه تهران، در ادامه سخنان خود، با تأکید بر اینکه فرهیختگی مردم باید به رسمیت شناخته شود، گفت: «تاریخ کشور شامل دورههای مختلف و پادشاهان گوناگون است و ما باید به همه آنها احترام بگذاریم. فرهیختگی یعنی این؛ یعنی احترام به تمامیت تاریخ و هویت یک سرزمین. مردم در دورههای انتخابات و در زمان جنگ، فرهیختگی خود را نشان دادند. گاهی فرهیختگی به معنای سکوت است. مردم ایران در جمله فردوسی که میگوید «مرا شادی از نام ایران بود» و «چو ایران نباشد تن من مباد»، مشترک هستند و این نقطه شروعی برای احیای اتحاد است.»
وی افزود: «اتحاد یک ویژگی ایستا نیست، بلکه هر روز باید احیا و تقویت شود. ما باید از اتکا به اتحاد گذشته دست برداریم و هر روز برای آن تلاش کنیم. آمار و ارقام موجود، فرهیختگی مردم را ثابت میکند و ما بهعنوان نخبگان و فرهیختگان جامعه نباید با تحلیلهای اینستایی و سطحی، واقعیتها را نادیده بگیریم. باید ضعفها و قوتها را به یکدیگر پیوند دهیم تا کشور در مسیر مثبت هدایت شود.»
این جامعهشناس با بیان اینکه فرهیختگی ایرانیان حاصل تلاش همگانی است، خاطرنشان کرد: «این فرهیختگی، نتیجه تلاش مردم، هوش و ظرفیتهای فردی آنهاست و بخشی نیز حاصل تلاشهای اجتماعی، دولت و شرایط جهانی است. شرایط بینالمللی ما را در مسیری قرار داد که نمیتوانستیم از مسابقه توسعه عقب بمانیم.»
دکتر عنبری با تأکید بر اینکه «باید تمام ظرفیتهای کشور برای یک پیشرفت همگانی بسیج شود»، گفت: «امروز، توسعه و پیشرفت به یک مسابقه تبدیل شده و اگر خود را از آن کنار بکشیم، عقب خواهیم ماند. نباید از اینکه دانشجویان برای مهاجرت اقدام میکنند، خوشحال باشیم. تمام این ظرفیتها میتوانند در کشور بمانند و برای ما مقاله، دارو و حتی تجهیزات نظامی بسازند. تولید این تجهیزات برای دفاع از کشور و ایجاد بازدارندگی در برابر دشمن، مایه افتخار است. ما در زمینههایی مانند تولید خودرو و دارو به خودکفایی نسبی رسیدهایم و اینها بخشی از تلاشهایمان است، اما کافی نیست.»
دکتر موسی عنبری، استاد دانشگاه تهران، در بخش پایانی سخنان خود، با اشاره به خودکفایی نسبی ایران در برخی زمینهها، گفت: «اگرچه ممکن است کیفیت داروها و محصولات ما ضعیف باشد، اما بخش اعظم آن را خودمان تأمین میکنیم. در حوزه پزشکی و سلامت نیز وضعیت مشابهی داریم و در زمینه خودکفایی تلاشهای زیادی شده است.»
وی با تأکید بر اینکه این دستاوردها کافی نیستند، افزود: «جنگ اخیر به ما نشان داد که این مدل از خودکفایی و بیارتباط بودن با نظام جهانی، در بسیاری از جاها به ما کمکی نمیکند. ما به یک همگرایی جهانی و در عین حال به یک واگرایی جهانی نیاز داریم.»
ضرورت حفظ فرهنگ بومی در عین حضور در نظام جهانی
این استاد دانشگاه در توضیح واگرایی جهانی، خاطرنشان کرد: «این مفهوم به معنای حفظ فرهنگ بومی خودمان است. نباید فرهنگ کشورمان را به فضای مجازی جهانی بسپاریم. اقوام و سنتهای ما، ذخایر تمدنی ایران هستند و باید حفظ شوند. ما به این تنوع نیاز داریم.»
عنبری در پایان با تأکید بر ضرورت همگرایی جهانی، گفت: «ما محکوم به حضور در نظام جهانی هستیم. باید ایران را به جهان معرفی کنیم و از دستاوردهای آنها برای پیشرفت خود استفاده کنیم. تلاش کردم این مفاهیم را به جنگ اخیر پیوند بزنم و امیدوارم آماری که ارائه کردم، مورد تحقیق قرار گیرد.»
مدیر گروه مطالعات فرهنگ سیاسی ایسپا با اشاره به اینکه سناریوی اسرائیل برای جدا کردن جامعه از حاکمیت ایران با شکست مواجه شد، اظهار داشت: همین امر یکی از دلایل پایان زودهنگام جنگ بود. محمد عاملی، در تحلیل اجتماعی جنگ اخیر، تاکید کرد که در این رویداد «همگرایی مردم با مردم» اتفاق افتاد و علقه ملی و میهنی ایرانیها عامل خنثی شدن تلاشهای طرف مقابل برای ایجاد تفرقه بود.
عاملی با بیان اینکه در جنگ اخیر بین دو کشور، شاهد نبرد بین دو دولت و همچنین دو جامعه بودیم، گفت: «اسرائیلیها همواره تلاش میکردند جامعه ایران را از حکومت جدا کنند. در سه سخنرانی نخستوزیر اسرائیل در روزهای اولیه جنگ، خطاب اصلی او به جامعه ایران بود و اصرار داشت که بین مردم و حکومت تمایز قائل شود. این تلاشها بر مبنای سرمایهگذاری اسرائیل روی نارضایتیهای داخلی در دهه اخیر صورت گرفته بود و حساب ویژهای روی جامعه ایرانی باز کرده بودند.»
وی افزود: «یکی از دلایلی که جنگ زودتر از موعد مورد انتظار پایان یافت، این بود که سناریوی نارضایتی داخلی به نتیجه نرسید. این شکست، به نوعی تبدیل به یک ابزار دفاعی برای کشور شد، حتی با وجود اینکه در حوزه پدافند غیرعامل برنامهریزی مشخصی نداشتیم.»
این تحلیلگر اجتماعی در ادامه سخنان خود به بحث همگرایی در جامعه ایران پرداخت و تصریح کرد: «همگراییای که رخ داد، مبنای اجتماعی داشت، نه سیاسی؛ به عبارت دیگر، همگرایی مردم با مردم بود. دادههای ما نشان میدهد که مردم به میهن خود علاقهمندند، اما نظرسنجیها حاکی از تعلق خاطر چندانی نسبت به مانفیستها و شعارهای حکومت در میان آنها نیست. مردم کشورشان را دوست داشتند، اما این سوال را از خود میپرسیدند که اساساً چرا این جنگ اتفاق افتاده است.»
وی توضیح داد: «ایرانیها حافظه تاریخی قوی دارند و هر اتفاقی را به وقایع تاریخی گذشته مانند حمله اسکندر، مغول یا متفقین ربط میدهند. این بار نیز مردم احساس کردند کشورشان در معرض خطر قرار گرفته است.»
عاملی در بخش دیگری از صحبتهایش، به بررسی اتفاقات شب آغازین جنگ پرداخت و گفت: «دولت اسرائیل اصرار داشت که بگوید هدف ما از حمله سپاه پاسداران است و حتی از بردن نام جمهوری اسلامی خودداری میکرد. این اصرار برای تفکیک جامعه از حاکمیت بود که در نهایت موفق نشد.»
وی در پایان با اشاره به تحلیل رسانههای خارجی مانند فایننشال تایمز، لوموند، تایمز و هآرتص، اظهار داشت: «نشریات بینالمللی تأکید داشتند که در این جنگ، ناسیونالیسم ایرانی شکوفا شد و سر برآورد. حتی نخستوزیر اسرائیل و مقامات دیگر، مرتباً بر این مسئله تاکید داشتند که ایران کشوری تاریخی است و این امتیاز خود را در جنگ اخیر به خوبی نشان داد.»
محمد عاملی، مدیر گروه مطالعات فرهنگ سیاسی ایسپا در ادامه تحلیل اجتماعی خود از جنگ اخیر، ابعاد دیگری از دلایل پایان زودهنگام آن را تشریح کرد. وی با تاکید بر اینکه وسعت جغرافیایی و جامعه ایرانی دو ابزار مهم دفاعی ایران در برابر اسرائیل بودند، تصریح کرد که در این جنگ، «رنج مشترک» و «حافظه تاریخی» مردم ایران به ایجاد همگرایی اجتماعی منجر شد.
عاملی در تحلیل خود، سه ابزار اصلی ایران در برابر اسرائیل را «موشکها»، «وسعت جغرافیایی» و «جامعه ایرانی» عنوان کرد و گفت: «ایران ۷۵ برابر اسرائیل وسعت دارد و برای بمباران ایران، خلبانهای اسرائیلی باید از دو کشور عبور میکردند و با مسافت زیادی مواجه بودند که همین امر باعث خستگی آنها میشد. این وسعت جغرافیایی، یک ابزار دفاعی مهم بود.»
وی افزود: «همچنین جامعه ایرانی و مشخصاً حوزه عمومی، ابزار مهم دیگری بود. حتی زندانیان اوین، پیش از حمله به این زندان، جنگ را محکوم کردند و این نشاندهنده یک ذهنیت منفی نسبت به اسرائیل است. ما میدانیم که در طول تاریخ، هرگز اسرائیل به این اندازه در سطح جهانی منفور نبوده است.»
این تحلیلگر اجتماعی تصریح کرد: «نظرسنجیهای ایسپا به صورت مکرر نشان میدهد قاطبه ایرانیها علاقهای به اسرائیل ندارند.»
عاملی با تاکید بر اینکه همگرایی به وجود آمده در جامعه، یک همگرایی اجتماعی و نه سیاسی بود، تشریح کرد: «آن چیزی که باعث شد حوزه عمومی ایران در برابر اسرائیل موضعی متحد اتخاذ کند، چند عامل داشت. یکی از این عوامل، ذهنیت منفی نسبت به اسرائیل و دیگری، ناسیونالیسم ایرانی بود. ایرانیها سرزمین، دانشمندان و نظامیان خود را مورد حمله دیدند و احساس کردند که غرور ملیشان جریحهدار شده است.»
وی ادامه داد: «عامل سوم، رنج مشترک بود. مردم ایران احساس بیپناهی داشتند و تصور میکردند سالهاست تحریم، فساد و اختلاس را تحمل میکنند و اکنون یک جنگ نیز به آنها تحمیل شده است. این جنگ، یک جنگ تحمیلی به مردم بود؛ زیرا مردم بدون آنکه بخواهند، خود را در معرض آن دیدند.»
عاملی در پایان سخنان خود، به حافظه تاریخی ایرانیان اشاره کرد و گفت: «یک روانکاو بزرگ در مصاحبه با بیبیسی به این مسئله اشاره کرد که ایرانیها یک ملت باستانی هستند که حافظه تاریخی قوی دارند و داستانهایی مانند رستم و سهراب، حمله اسکندر و حمله مغولها در حافظه جمعی آنها وجود دارد. این ذخیره مشترک تاریخی و رنج مشترک، یکی از دلایل اصلی همگرایی اجتماعی در این مقطع بود.»
محمد عاملی، در ادامه تحلیل اجتماعی خود از جنگ اخیر به ریشههای همگرایی در جامعه ایران پرداخت و گفت: «ناسیونالیسم ایرانی، ذهنیت منفی مردم نسبت به اسرائیل و رنج مشترک، سه عامل اصلی ایجاد همگرایی در جامعه بودند. این همگرایی از جنس اجتماعی بود، اما نهادهای رسمی تمایل داشتند آن را به خود منتسب کنند.»
وی با اشاره به تشییع جنازه سردار سلیمانی، این مراسم را نمونهای از یک همگرایی اجتماعی دانست و اظهار داشت: «در مراسم تشییع سردار سلیمانی جمعیت زیادی شرکت کردند، اما باید دید که چه عاملی مردم را دور هم جمع کرده بود. بخشی از این مسئله به روانشناسی جمعی ایرانیان و احترامی که برای سرباز قائل هستند، بازمیگردد. مردم ایران رستم را میشناسند، زیرا او یک سرباز بود، نه یک شاه. مردم، شاهانشان را نمیشناسند، اما سرباز را دوست دارند؛ زیرا شاه بر تخت مینشیند و سرباز به میدان میرود.»
عاملی با بیان اینکه همگرایی صرفاً ریشه در این عوامل نداشته است، گفت: «بخش دیگری از آن به رضایت نسبی مردم از عملکرد برخی نهادها بازمیگردد. در نظرسنجی ایسپا که در تاریخ 9 تا 11 تیرماه در شهر تهران اجرا شد، ۷۵ درصد مردم تهران از عملکرد نیروی انتظامی در جریان جنگ رضایت داشتهاند. همچنین ۶۴ درصد از تامین کالاهای اساسی توسط دولت ابراز رضایت کردهاند. این در حالی است که همین مردم، به شدت طرفدار پایان جنگ هستند.»
وی افزود: «به عنوان مثال، ۶۸.۴ درصد از مردم با پذیرش آتشبس موافق بودهاند و تنها ۲۷ درصد خواستار ادامه جنگ تا شکست کامل اسرائیل بودند. این شکاف نشان میدهد که همان ۲۷ درصد با شعارهای حاکمیت همسو هستند و این گسست بین حاکمیت و مردم همچنان پابرجاست.»
این تحلیلگر اجتماعی در ادامه به بررسی انگیزههای مردم برای دفاع در برابر دشمن پرداخت و گفت: «وقتی از مردم پرسیده شد که موضعگیریشان در برابر جنگ بیشتر بر چه اساسی بوده است، اکثریت میهنپرستی را به عنوان منبع اصلی انگیزهشان برای دفاع ذکر کردند»
وی افزود: «این همگرایی در واقع مانند یک منبع زیرزمینی بود که از نیاکان ما به ارث رسیده و باید آن را به اشکال مختلف به نسلهای بعد منتقل کنیم. احساس پیروزی نیز یکی دیگر از عوامل مؤثر در این همگرایی بود. ۵۱ درصد از مردم خود را پیروز جنگ میدانستند، در حالی که اگر واقعبین باشیم، اسرائیل در رسیدن به اهداف خود موفقتر بود. به نظر من، این احساس موفقیت نیز به همان حس میهنپرستی در وجود ایرانیها بازمیگردد.»
عاملی در پایان به موضوع واگرایی در جامعه پرداخت و گفت: «معمولاً وقتی از واگرایی صحبت میشود، شکاف بین دولت و ملت به ذهن میرسد، اما شکافهای خردی نیز در این جنگ وجود داشت که کمتر به آنها توجه شد. دادهها نشان میدهد که زنان احساس آسیبپذیری بیشتری نسبت به مردان داشتند و این خود یک شکاف خرد است.»
شکافهای اجتماعی در جنگ اخیر؛ زنان آسیبپذیرتر و کارگران «له شده» زیر چرخدندههای جنگ
محمد عاملی، عضو هیئتعلمی جهاددانشگاهی، در بخش پایانی تحلیل خود از جنگ اخیر، به شکافهای پنهان در جامعه پرداخت و گفت: «علاوه بر شکافهای مرسوم سیاسی، شکافهای خرد دیگری نیز وجود داشت که کمتر به آنها توجه شد. زنان در این جنگ احساس آسیبپذیری بیشتری داشتند و این یک شکاف جنسیتی مهم است که باید مورد بررسی قرار گیرد.»
عاملی با اشاره به شکاف طبقاتی در جامعه، اظهار داشت: «در این جنگ، آنهایی که متمول و برخوردار بودند، استرس کمتری داشتند و راحتتر توانستند از تهران خارج شوند. اما افرادی که توانایی مالی کمتری داشتند، مجبور به ماندن بودند.»
وی افزود: «در طول جنگ، ترک تهران تبدیل به یک کار لوکس شده بود. کسانی که توانایی مالی داشتند، به ویلا یا خانه اقوامشان میرفتند و با افتخار این موضوع را بیان میکردند. اما کسانی که ماندند، مجبور به ماندن بودند. این شکافها بسیار مهم هستند و نباید همه چیز را تنها از منظر ملیگرایی یا حاکمیت دید.»
این تحلیلگر اجتماعی در پایان سخنان خود با ابراز امیدواری از عدم وقوع جنگ در آینده، گفت: «اما اگر جنگی رخ دهد، نباید پشت عناوین لوکس ملیگرایی پنهان شویم.»
وی افزود: «من خودم را یک ملیگرا و ایرانگرا میدانم، اما میدانم که بسیاری از مردم بدون آنکه بدانند ایرانگرایی یعنی چه، زیر چرخدندههای جنگ له میشوند. اگر بحث همگرایی وجود دارد، باید آن عوامل را به عنوان منابع آن در نظر گرفت، اما اگر واگرایی وجود دارد، باید از اهالی علوم اجتماعی خواست که به این شکافهای اجتماعی بیشتر توجه کنند.»